نام آوری بیرونی در شاخه های مختلف علم از
قبیل ریاضیات ، نجوم ، جغرافیا، و همچنین غلبه ی فلسفه مشائی کندی، فارابی
و ابن سینا از یک سو و سنت فلسفی سهروردی و عرفان از دیگر سو، موجب غفلت
از مقام وی در فلسفه شده است، چنانکه حتی شهرزوری و بیهقی وی را از این
حیث قابل توجه ندانسته اند. اما شواهد موجود از آثار وی آشکار می سازد که
بیرونی در این شاخه از معرفت نیز جایگاه درخور توجهی دارد. از میان آثار
برجا مانده ی او می توان دریافت که مانند ابن سینا دارای نظام فکری و
فلسفی نبوده ، اما صاحب اندیشه ی مستقلی بوده و از مکتب فلسفی خاصیّ پیروی
نکرده است.
او به نحله های مختلف فکری از یونان
تا هند توجه و در آرای آنان تأمّل کرده است و حتی گاهی به مقایسه ی آنها
با یکدیگر پرداخته است، بی آنکه مدافع جانب خاصی باشد. از این جهت او را
در زمینه ی تاریخ فلسفه و فلسفه ی تطبیقی، استادی ماهر دانسته اند. در تحقیق ماللهند
(ص 24، 26، 30، 32، 43، 64، 95، 318) شواهد بسیاری حاکی از آگاهی وی از
فلسفه ی یونانی بویژه افلاطون و نیز آمونیوس ، فیلسوف اسکندرانی ، وجود
دارد، چنانکه از طیمائوس ، فاذن (= فایدون / فیدون )، و نوامیسِ افلاطون
مطالب بسیاری نقل کرده است. بیرونی همچنین از طریق آثار مانی ، محمدبن
زکریای رازی و ابوالعباس ایرانشهری (از مروّجان حکمت ایران قدیم در اواخر
قرن سوم ) از حکمت ایرانی توشه برگرفته است. فلسفه ی یونانی که ابوریحان
به آن رجوع می کند آمیزه ای از حکمت رواقی و فلسفة نوافلاطونی است .
از نوشته های بیرونی در زمینه ی حکمت
و فلسفه برمی آید که به آثار هرمسی محمدبن زکریای رازی و دیگران علاقه
داشته و در عین پایبندی کامل به اصول دین ، کوشش می کرده است آنچه را که
از دانش پیشینیان مطابق و هماهنگ با روح اسلامی باشد فراگیرد ، چنانکه در
مسئله ی حدوث و قدم عالم ، نظریه ی قدم عالم (عالم بی آغاز) را از
سخیفترین عقاید ارسطوییان دانسته و آن را از هر حیث با نظر اسلام در این
باب مغایر شمرده و کوشیده است که برای حدوث و مخلوق بودن جهان ، دلایلی
عقلی و نقلی فراهم آورد؛ به همین دلیل از انتقاد یحیی نحوی به ارسطو (در
واقع به برقلس * ) در این باب ، حمایت و پیروی کرده است.
بیرونی در علوم مختلف به مقتضای هر
علمی روشهای مختلفی به کار می گرفت ، گاه به ضرورت از استقراء مدد می جست
و گاه از مشاهده ، تجربه یا قیاس استفاده می کرد. در برخی علوم حتی به حدس
و شهود عقلانی متوسل می شد. او هرگز از شیوه های تجربی در قلمرو دین یا
علوم انسانی استفاده نمی کرد. بیرونی در آن بخش از علوم طبیعی که به عالم
کثرت و کمیت مربوط می شود، نه تنها از مشاهده و تجربه بلکه از اندازه گیری
نیز استفاده می کرد، بی آنکه این روش را در همه ی مراحل و مراتب جهان مؤثر
و مجاز بداند. ازینرو بسیاری از محققان این جنبه ی فعالیتهای علمی بیرونی
را ستوده اند، زیرا همین روش است که در علوم طبیعی بعد از تجدید حیات
فرهنگی (رنسانس ) در اروپا متداول شد.
بیرونی علاوه بر روشهای مذکور، از مآخذ پیشینیان و کتب آسمانی نیز استفاده می کرده است ؛ برای مثال از قرآن ، انجیل ، تورات ، زبور، نوامیس و دیگرآثار افلاطون ، سفرالاسرار مانی ، برهان جالینوس ، منشورات بطلمیوس ، کشف المحجوب هجویری ، در تحقیق ماللهند بهره
برده است . هر یک از این منابع به نوبه ی خود برای وی طریقی برای کسب علم
درباره ی بنیان جهان و چگونگی پیدایی آن نیز بوده است .
بیرونی و فیزیک ارسطو
یکی از ویژگیهای بیرونی شکوک و
ایرادهای او به طبیعیات ارسطویی است . نقد وی بر فلسفه ی طبیعی ارسطو را
در سؤالهایی که از ابن سینا در این باب کرده می توان ملاحظه کرد. روش او
در این انتقادها، دقت نظر او را در مسائل مربوط به عالم طبیعت و اهمیت
تجربه و مشاهده را نزد وی آشکار می سازد. در بسیاری موارد، بیرونی بر روش
استدلالی و جنبه ی قیاسی فلسفه ی مشّائی و نه آرای مربوط به طبیعیات و
جهان شناسی اشکال کرده است . او آرای ارسطوییان را درباره ی علوم طبیعی ،
با توسل به مشاهده ی پدیدارهای طبیعی و نیز شواهد عقلی و حقایق دینی و کتب
آسمانی می سنجیده و درباره ی آنها داوری می کرده است . با اینکه او در
بسیاری از موارد اصول فلسفه ی طبیعی مشائی را پذیرفته اما در عین حال با
روش آن در برخی از مسائل مخالفت کرده است .
فلسفه ی تاریخ
بیرونی در آثارالباقیه ،
نتیجه ی مطالعات خود را درباره ی ماهیت زمان و ادوار تاریخ و منشأ نظمی که
در طبیعت مشاهده می شود بیان کرده است . به نظر کوربن بیرونی به فلسفه
ی تاریخ توجه داشته است و این توجه از فحوای برخی آثار بیرونی آشکار می
شود. چون وی در مطالعات خود پی برده بود که «بشریت ، در هر دوره ای ، به
فساد و مادیتی فزاینده کشانده می شود تا زمانی که فاجعه ای عظیم تمدن را
نابود سازد و آنگاه ، خداوند پیامبر دیگری را مأمور می کند تا دوره
ی جدیدی در تاریخ ایجاد کند». به نظر کوربن میان این رأی بیرونی و آنچه
در حکمت اسماعیلی معاصر او در این باب ابراز می شده رابطه وجود داشته است .
سیدحسین نصر درباره ی این نظرگاه
بیرونی می گوید که وی با توسل به آثار دوره های گذشته و یا بقایای تمدنهای
پیشین ، دربارة تاریخ ادوار گذشته کسب اطلاع کرده است و هر دوره ای از
ادوار تاریخ جهان را دارای شرایط معین و مخصوصِ آن دوره دانسته و زمان را
یک کمیت بدون تغییر و یکنواخت محسوب نکرده است .
بیرونی به حدوث عالم و خلق از عدم و
همچنین به امکان وجود جهانی با طبیعت و خصوصیاتی غیر از جهان موجود قائل
بود. به نظر بیرونی چون انسان خلیفة خداوند است تا زمین را آباد و اداره
کند، عالم با نظر به نیازهای او تنظیم و مسخّر او شده است . بعلاوه ،
خداوند انسان را شایسته ی «تکلیف » کرده و کلام خویش را که متضمّن اوامر و
نواحی الهی است ،
به گوش او رسانده است.
اهمیت هندسه در آموزش فلسفه
نظر بیرونی درباره ی طبیعت نیز درخور
توجه است . او با اشاره به نظم هندسی «شگفت » (هُوَ موضُع التعجّب » در
تعداد گلبرگهای هرگل ، این نکته را بیان می کند که این نظم در مواردی
بسیار اندک رعایت نشده است تا معلوم شود که طبیعت خود، صانع و مدبّر نیست .
ابوریحان بیرونی در مقدمه ی تحریر استخراج الاوتار
(ص 58) براهمیت دانش هندسه تأکید و بر محمدبن زکریای رازی به سبب اظهار
نظرش درباره ی این علم انتقاد کرده است . به نظر بیرونی ، پرداختن جدی به
دانش هندسه و ورزیده شدن درآن ، روش مناسب برای گذار از سطح علوم طبیعی به
سطح علوم الهی (فلسفی ) و قدرت یافتن بر تعقّل صورمجرّد است .
بیرونی همچنین از اندیشه و تأمل در
مباحث حکمت عملی فرو گذار نکرده است . گرچه اثر مستقلی در این باب از او
در دست نیست ، اما در بعضی از آثار خود مانند الجماهر فی الجواهر (ص 75ـ101) بخش نسبتاً مفصلی از مقدمه را به مباحث حکمت عملی اختصاص داده است .
بحث با ابوعلی سینا
از متون و نوشته های فلسفی بیرونی که
در آنها مستقلاً به مباحث فلسفی (بنابر تعریف و تقسیمات قدیم آن ) پرداخته
باشد چیزی در دست نیست ، جز رسالة اسئله و اجوبه که شامل هجده مسئله است . ده مسئله درباره ی یکی از مهمترین کتابهای ارسطو به نام السماء و العالم است
که ابن سینا به آنها پاسخ داده است . سپس بیرونی درباره ی پاسخهای ابن
سینا سؤالات دیگری مطرح کرده که این بار ابوعبداللّه معصومی ، شاگرد ابن
سینا، به بیرونی جواب داده است. این رساله با عنوان ابوریحان بیرونی و ابن سینا: الاسئلة و الاجوبة ، به مناسبت هزاره ی ولادت او در 1352 ش چاپ و منتشر شده است .
البرت انشتین در شهر اولم که شهر متوسطی از
خیام
غیاث
الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048
میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقی بر
خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به
آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام
موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان
بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در سال 461 هجری به قصد
سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن
احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبرتألیف کرد.
خیام سپس
به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی
و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه
خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات
نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم
تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود.
در تقویم جلالی، سال
شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال
دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و
ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن
30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند
که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج
هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده
هزار سال سه روز اشتباه دارد.
بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس
ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل
آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از
اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و
دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک
کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که
پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی
از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن
حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر
جامه عمل به خود گرفت.
دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و
بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو
تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با
استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها
راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی
و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات
هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و
در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به
دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه
نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد
می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین
دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت
بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد.
خیام همچنین توانست با
موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای
نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ
کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر
مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای
اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل
من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم
عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان
کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری
ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در
قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال
را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و
معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می
شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه
جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه
گرفتن از عددها آورده اند.
استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه
های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های
کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و
غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در
زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی
مسجد جامع اصفهان تأئید می کند.
تاریخ نگاران و دانشمندان هم عصر
خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته
اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار
فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود.
آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست.
اما گذشته از
همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات
اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان
قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر،
دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه
اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی
شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت
بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می
کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام
عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس
از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن
خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه
در ایران بسته شد.
در جهان همه چیز از اتم ساخته شده
است. اتمهای مختلف در کنار هم قرار میگیرند و مولکولهای مختلف را تشکیل
میدهند. هر اتمی که در طبیعت پیدا میشود، یکی از 92 نوع اتمی است که به
نام عناصر طبیعی شناخته شده اند؛ پس هر چه روی زمین وجود دارد، از فلز، پلاستیک،لباس، شیشه گرفته تا مو و غیره، همه ترکیباتی از 92 عنصر طبیعی هستند.جدول تناوبی عناصر، فهرست عناصری است که میتوان در طبیعت پیدا کرد به اضافه عناصری که به دست بشر ساخته شده است.
درون هر اتم میتوان سه ذره ریز پیدا کرد: پروتون، نوترون و الکترون.
پروتونها در کنار هم قرار میگیرند و هسته اتم را تشکیل میدهند، در حالی که الکترونها به دور هسته میچرخند.
پروتون بار الکتریکی مثبت و الکترون
بار الکتریکی منفی دارد و از آنجا که بارهای مخالف ، یکدیگر را جذب
میکنند، پروتون و الکترون هم یکدیگر را جذب میکنند و همین نیرو، سبب
پایدار ماندن الکترونها در حرکت به دور هسته میگردد. در اغلب حالتها
تعداد پروتونها و الکترونهای درون اتم یکسان است، بنابراین اتم درحالت
عادی و طبیعی خنثی است.
نوترون، بار خنثی دارد و وظیفه اش در
هسته، کنار هم نگاه داشتن پروتونهای هم بار است.می دانیم که ذرات با بار
یکسان یکدیگر را دفع میکنند .در نتیجه وظیفه نوترونها این است که با
فراهم آوردن شرایط بهتر، پروتونها را کنار هم نگاه دارند. ( این کار توسط
نیروی هسته ای قوی صورت میگیرد )
تعداد پروتونهای هسته نوع اتم را مشخص
میکند. برای مثال اگر 13 پروتون و 14 نوترون، یک هسته را تشکیل دهند و 13
الکترون هم به دور آن بچرخند، یک اتم آلومینیوم خواهید داشت و اگر یک
میلیون میلیارد میلیارد اتم آلومینیوم را در کنار هم قرار دهید، آنگاه
نزدیک به پنجاه گرم آلومینیوم خواهید داشت! همه آلومینیوم هایی که در
طبیعت یافت میشوند،AL27 یا آلومینیوم 27 نامیده میشوند. عدد 27 نشان
دهنده جرم اتمی است که مجموع تعداد پروتونها و نوترونهای هسته را نشان
میدهد.
اگر یک اتم آلومینیوم را درون یک بطری
قرار دهید و میلیونها سال بعد برگردید، باز هم همان اتم آلومینیوم را
خواهید یافت. بنابراین آلومینیوم 27 یک اتم پایدار نامیده میشود.
بسیاری از اتمها در شکل های مختلفی
وجود دارند. مثلاً مس دو شکل دارد: مس 63 که 70 درصد کل مس موجود در طبیعت
است و مس 65 که 30 درصد بقیه را تشکیل میدهد. شکل های مختلف اتم، ایزوتوپ
نامیده میشوند. هر دو اتم مس 63 و مس 65 دارای 29 پروتون هستند، ولی مس
63 دارای 34 نوترون و مس 65 دارای 36 نوترون است. هر دو ایزوتوپ خصوصیات
یکسانی دارند و هر دو هم پایدارند.
تا اوایل قرن بیستم، تصور میشد تمامی
اتمها پایدار هستند، اما با کشف خاصیت پرتوزایی اورانیوم توسط بکرل مشخص
شد برخی عناصر خاص دارای ایزوتوپ های رادیواکتیو هستند و برخی دیگر، تمام
ایزوتوپ هایشان رادیواکتیو است.
هیدورژن مثال خوبی از عنصری است که ایزوتوپ های متعددی دارد و فقط یکی از آنها رادیو اکتیو است.
هیدروژن طبیعی
( همان هیدروژنی که ما میشناسیم) در هسته خود دارای یک پروتون است و هیچ
نوترونی ندارد. ( البته چون فقط یک پروتون درهسته وجود دارد نیازی به
نوترون نیست ) ایزوتوپ دیگر هیدروژن، هیدروژن 2 یا دو تریوم است که یک
پروتون و یک نوترون در هسته خود جای داده است. دوتریوم، فقط 015/0 درصد کل
هیدروژن را تشکیل میدهد و در طبیعت بسیار کمیاب است، با این حال مانند
هیدورژن طبیعی
رفتار میکند. البته از یک جهت با آن تفاوت دارد و آن، سمی بودن دوتریوم
در غلظت های بالاست. دوتریوم هم ایزوتوپ پایداری است، ولی ایزوتوپ بعدی که
تریتیوم خوانده میشود، ناپایدار است.
تریتیوم که
هیدروژن 3 نیز خوانده میشود، در هسته خود یک پروتون و دو نوترون دارد و
طی یک واپاشی رادیواکتیو به هلیوم 3 تبدیل میشود. این بدان معنی است که
اگر ظرفی پر از تریتیوم داشته باشید و آن را بگذارید و یک میلیون سال بعد
برگردید، ظرف شما پر از هلیوم 3 است. هلیوم 3 از 2 پروتون و یک نوترون
ساخته شده وعنصری پایدار است ).
در برخی عناصر مشخص، به طور طبیعی همه ایزوتوپها رادیواکتیو هستند.
اورانیوم بهترین مثال برای چنین عناصری است که علاوه بر رادیواکتیویته زیاد سنگین ترین عنصر رادیواکتیو هم هست که به طور طبیعی یافت میشود. علاوه بر آن، هشت عنصر رادیواکتیو طبیعی هم وجود دارند که عبارتند از پولوتونیوم، استا تین، رادون، فرانسیم،
واپاشی رادیو اکتیو
وحشت نکنید بر خلاف اسمش این فرایند
بسیار ساده است! اتم یک ایزوتوپ رادیواکتیو طی یک واکنش خودبخودی به یک
عنصر دیگر تبدیل میشود. این واپاشی معمولاً از سه راه زیر انجام میشود:
1- واپاشی آلفا
2- واپاشی بتا
3- شکافت خودبه خودی
توضیح تفاوت این سه راه کمی مشکل است
اما بدون اینکه بدانید این سه راه چه فرقی با هم میکنند هم میتوانید از
ادامه مطلب سر در آورید!!
در این فرآیندها چهار نوع تابش رادیواکتیو مختلف تولید میشود:
1- پرتو آلفا
2- پرتو بتا
3- پرتو گاما
4- پرتوهای نوترون
برای اینکه بدانید چگونه، اینجا را بخوانید!
تابش های طبیعی خطرناک
درات آلفا، اندازه بزرگتری دارند و از
این رو توانایی نفوذ زیادی در مواد ندارند، مثلاً حتی نمی توانند از یک
ورق کاغذ عبور کنند. از این رو تا زمانی که در خارج بدن هستند تأثیری روی
افراد ندارند. ولی اگر مواد غذایی آلوده به مواد تابنده ذرات آلفا بخورید،
این ذرات میتوانند آسیب مختصری درون بدن ایجاد کنند.
ذرات بتا توانایی نفوذ بیشتری دارند
که البته آن هم خیلی زیاد نیست، ولی در صورت خورده شدن خطر بسیار بیشتری
دارند. ذرات بتا را میتوان با یک ورقه فویل آلومینویم یا پلکسی گلاس
متوقف کرد.
پرتوهای گاما همانند اشعه X فقط با
لایه های ضخیم سربی متوقف میشوند. نوترونها هم به دلیلی بی یار بودن،
قدرت نفوذ بسیار بالایی دارند و فقط با لایه های بسیار ضخیم بتن یا
مایعاتی چون آب و نفت متوقف میشوند. پرتوهای گاما و پرتوهای نوترون به
دلیل همین قدرت نفوذ بالا میتوانند اثرات بسیار وخیمی بر سلول های
موجودات زنده بگذارند، تأثیراتی که گاه تا چند نسل ادامه خواهد داشت.
| |
تولد | ??? یا حدود ??? شیراز، ایران. |
مرگ | ??? یا ??? هجری قمری شیراز، ایران. |
زمینه فعالیت | شاعر و نویسنده |
گفتاورد | |
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند/داستانیست که بر هر سر بازاری هست
|
|
سعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود[نیازمند منبع].
سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد
به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین
و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران
سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ???) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید.[?] سعدی در حدود ??? یا ??? قمری از شیراز به مدرسه? نظامیه? بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ???) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به
بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست. در این که سعدی از چه
سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات
خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این
سفرها داستانپردازی باشد (موحد ????، ص ??)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. سعدی در حدود ??? قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(???-???) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ? صفر
???) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه
دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران
وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد
مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به
سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در
سال ??? شروع نمود. و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن
زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در
بهار سال ??? دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی
نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید. هنوز از گلستان بستان یقینی موجود
بود که کتاب گلستان تمام شد. [?]
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی
او بود، به خاک سپرده شد که در ? کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه
فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در
ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در
همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین
محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته
شد. در سال ??? به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران
گردید و اثری از آن باقب نماند. تا این که در سال ???? ه.ق. به دستور
کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل
? طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع
میشد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت
شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود.
قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق میشد، که بعدها
شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد.
طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی
اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و
سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف
انجمن آثار ملی در سال ???? ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی
در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این
هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.[?]
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید
نعمت?هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برون می آید مفرح ذات پس
در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب
از دست و زبان که بر آید | کز عهده شکرش بدرآید |
از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر ماندهاست:
بوستان کتابیاست منظوم در اخلاق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست نظم آن را در ???
ه.ق. به پایان بردهاست. کتاب در ده باب تألیف و تقدیم به بوبکر بن سعد
زنگی شدهاست. معلوم نیست خود شیخ آن را چه مینامیدهاست. در بعضی آثار
قدیمی به آن نام سعدینامه دادهاند. بعدها به قرینه? نام کتاب دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند. بابهای آن از قرار زیر است:
گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان، کتاب نخستش، آن را به نثر آهنگین فارسی
در هفت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد
خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت»
نوشته است.
ابونصرفارابی
بونصر
فارابی بزرگ ترین فیلسوف دوره اسلامی است. وی در شهر فاریاب از نواحی
خراسان بزرگ، متولد شد. پدرش از سران سپاه مرزنشین بود. در جوانی طی سفری
طولانی و پر رنج به بغداد رفت و نزد استادان بزرگ زمان، به تحصیل منطق و
فلسفه یونان پرداخت. پس از اندک زمان، وی که به زبان های فارسی، ترکی،
عربی، سریانی و یونانی تسلط کامل داشت، در فهم فلسفه یونان به پایه ای
رسید که او را معلم دوم خواندند. معلم اول ارسطوست و پس از ابونصر دیگر
هیچ کس را معلم نگفته اند.
فارابی در راه کسب دانش سختی بسیار تحمل
کرد. شب ها در نور چراغ پاسبانان شهر کتاب می خواند و اغلب تا صبح بیدار
می ماند. زندگی محدود و محقر او به خوابیدن کنار رودخانه ها و باغ ها
گذشت. در همان وضع به نوشتن و خواندن روز می گذراند و شاگردان بسیار خویش
را نیز همان جا تعلیم می داد. این محرومیت های مادی، اگرچه بیشتر در سال
های جوانی بر او تحمیل شد اما پس از آن نیز وی با همه دانش و شهرت خویش،
هم چنان ساده می زیست. نوشته اند که از سیف الدوله همدانی فاتح دمشق نیز،
که او را گرامی می داشت، هر روز بیش از چهار درم که مبلغی بسیار ناچیز بود
نمی پذیرفت.
سیف الدوله همدانی در روزگار زندگی ابونصر در دمشق، هنگامی
که بواسط تهمت بد دینی از بغداد فراری شده بود، دمشق را گرفت و چون از
افراد انگشت شمار آزاد اندیش روزگار خود بود، دانشمندانی چون فارابی و
شعرا و گویندگانی چون متنیی را پیرامون خود گرد آورد. متنیی پس از آن در
دربار عضد الدوله دیلمی به مقام بزرگ و والایی رسید. اما زندگی محدود و
محقر ابونصر در چنین روزگار بیشتر در نتیجه عدم اعتنای بزرگان به دانش و
فلسفه بود. در این دوران تعصب در عقیده و تظاهر به دین داری در بین قدرت
مندان و حاکمان سخت رواج داشت. ناچار آنان که چون ابونصر فارابی دانستن و
اندیشیدن درباره حقیقت را تجمل و راحت جسمانی برتر می دانستند در تنگی و
فشار می زیستند.
ابونصر فارابی فیلسوف بود اما برای گذراندن زندگی
ناچار به طبیبی و مداوای بیماران می پرداخت. این راهی بود که بیشتر فلاسفه
اسلامی در آن روزگار پیش می گرفتند. به همین جهت حتی تا روزگار ما هنوز به
پزشک، حکیم نیز می گویند، در حالی که حکیم در اصل به معنی فیلسوف و اندیشه
ور است.
کتاب های فلسفه ای که تا زمان ابونصر فارابی ترجمه شده بود اغلب غلط بسیار داشت و قابل فهم
نبود.
فارابی نخستین کسی است که با رنج بسیار آثار ارسطو و افلاطون را به طور
کامل دریافت و در کتاب ها و رساله های خود به شرح و تفسیر و نقد آنها
پرداخت. آشنایی دوباره جهان با آثار این فیلسوفان در واقع مرهون دانش و
تلاش ابونصر فارابی است. وی، علاوه بر فلسفه و منطق که موضوع بیشترین آثار
باقی مانده از اوست، در همه علوم زمان خود سرآمد دیگران بود. طبیبی را نیک
می دانست اما در روزگار رفاه بدان نمی پرداخت. در ستاره شناسی کتابی از او
باقی است که بی پایه بودن پیش گویی منجمان را ثابت می کند و آنها را بی
ارزش می شمرد. کتاب بزرگ و معتبر او در سیاست نمودار اطلاع وسیع او درباره
جوامع بشری است. مهم تر از همه کتابی است که وی درباره مدینه فاضله و شهر
آرمانی فلاسفه نوشته است. وی در این کتاب که خود به چند بخش بسیار بزرگ و
مهم تقسیم شده، با پیش بینی فلسفی و عارفانه نظریات خود را در باره جوامع
انسانی بیان داشته است.
ابونصر فارابی در موسیقی نیز استادی بی نظیر
بود. اختراع قانون را به او نسبت داده اند. او علاوه بر نوشتن رساله های
متعدد درباره موسیقی و زبان شناسی، نوازنده ای ماهر بود. نوشته اند که وی
در محضر سیف الدوله همدانی ابتدا خطای یک یک خوانندگان و نوازندگان مجلس
را بازنمود، آنگاه از کیسه ای که در کمر داشت چند چوب درآورد و آنها را به
هم پیوست و بنواخت. همه را خنده گرفت. پس چوب ها را درهم ریخت و ترکیبی
تازه فراهم بساخت و بزد. همه به گریه درآمدند. بار دیگر چوب ها را درهم
ریخت و ترکیبی تازه فراهم آورد و ضربی دیگر آغاز کرد. همه حاضران حتی پرده
داران و دربان ها نیز به خواب رفتند. او آنها را خفته رها کرد و برفت.
ابونصر
فارابی سعادت انسان را در ترک پیوندهای ظاهری و بستگی های مادی می دانست و
معتقد بود که تنها کسی باید به فلسفه و علم روی آورد که از جهت اخلاقی سخت
پاک و بی نیاز باشد. وی به تربیت نفسانی خویش و شاگردانش بسیار اهمیت می
داد و در زندگی شخصی به جاه و جلال و نام و شهرت بی اعتنا بود. بی علاقه
گی وی را به جمع آوری تالیفات خود ناشی از عظمت روحی او دانسته اند. با
وجود این بیش از ??? رساله و کتاب از او به جای مانده که هریک در نوع خود
بی نظیر است.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا خود را شاگرد مکتب فارابی
خوانده و گفته است که تنها از طریق مطالعه رساله های ابونصر توانسته است
منظور ارسطو را از کتاب متافیزیک درک کند.
ابونصر فارابی در آثار متعدد
فلسفی خود کوشیده است تا فلسفه را به معتقدات دینی مردم نزدیک کند، یا، به
عبارت دیگر، معتقدات دینی را با اصول فلسفی از خرافه و توهم دور سازد. وی
ثابت می کند
که
مثلا در موضوع آغاز آفرینش، فلسفه از اخبار مذهبی دقیق تر و به توحید
نزدیک تر است. افزون بر این، فارابی برای رواج فلسفه، که دانستن آن را
مانند علوم دیگربرای همه مردم لازم می دانسته، کوشیده که آن را به زبان و
اصطلاحات مذهبی نزدیک کند. این کار پس از او در اواسط قرن دهم میلادی به
وسیله اخوان الصفا، به طور کامل در رسالات متعدد عملی گردید. اما عده ای
نیز به شدت آن را مردود شمردند. امام محمد غزالی در کتاب خود بر رد
فیلسوفان، ابونصر فارابی و ابوعلی سینا را به عنوان دو تن از بزرگ ترین
فلاسفه برگزیده تا با رد عقاید ایشان به طور کلی فلسفه را نادرست جلوه
دهد. این قبیل مباحث و درگیری های فکری نشان می دهد که فلاسفه در آن زمان
تا چه حد ناچار از کناره گیری از مردم و تحمل فشارهای اجتماعی بوده اند.
ابونصر
فارابی در هشتاد سالگی در دمشق درگذشت و با آن که بیش از تنی چند بر جنازه
او نگریستند، مجموعه ای گران قدر از آثار خود را به زبان عربی بر جای
گذاشت. اما نه عرب که فیلسوف و نابغه ای خراسانی و از جمله شخصیت های
برجسته و کم نظیری است که آثار و افکارش اثری جهانی داشته است
.نقاط دیدنی
دریاچه زریوار در غرب شهر مریوان زیبایی خاصی به این شهر بخشیده و آن را به یک ناحیه تفرجگاهی تبدیل کردهاست.از نقاط دیدنی و جذابیتهای گردشگری این شهر می توان از کوه کانی چرمه، قلعه الهام، قلعه مریوان (قلعه هلوخان)، دریاچه زریوار، آبشار کویله، بازار مرزی باشماق، بازار داخل شهر و پوشش جنگلی اطراف مریوان نام برد
دریاچه زریوار
این دریاچه در سه کیلومتری شمال باختری مریوان و در ارتفاع 1285 متری از سطح دریا قرار داد و از
زیباترین میراثهای طبیعی استان کردستان به شمار میآید. آب این
دریاچه از چشمههای جوشان و رودخانههای چندی که به آن میریزد،
تأمین میشود. حجم آب دریاچه از 5/22 میلیون متر مکعب تا 5/47
میلیون مترمکعب در طول سال متغیر است. طول دریاچه شش کیلوتر و
عرض آن 1700 تا 3000 متر است. مساحت آن حدود 720 هکتار است.
وجه
تسمیه زریوار و زریبار که هر دو در منطقه متداول است، به واژة
«زری» که در زبان کردی به معنی دریاچه است، باز میگردد. پسوند
«دار» و «بار» پسوند تشبیهی و زریبار یا زریوار به معنی دریاچهوار
است.درباره این دریاچه افسانههای متعددی وجود دارد که مشهورترین
آنها وجود شهری مدفون در زیر آبهای دریاچه است.
دانشمندان بر این باورند که چسبندگی سطح گلبرگهای
رز نقش مهمی در درخشش قطرات آب در معرض نور خورشید و به دام انداختن حشرات
گردهافشان دارد. استفاده از این ویژگی در ساخت تراشههای آزمایشگاهی
میتواند بسیاری از موانع و مشکلات موجود را از میان بردارد.
دریاچه زریوار یا به عبارت بهتر تالاب آب شیرین زریوار (زریبار): (کردی: زر?بار) در فاصله 3 کیلومتری غرب شهر مریوان،
و از مکانهای دیدنی و گردشگری استان کردستان است. آب تالاب شیرین است و
از تعدادی چشمهی کف جوش و نزولات جوی تأمین میشود. در بیشتر زمستان ها
سطح دریاچه کاملاً یخ میبندد. این تالاب در طول جغرافیایی ?8°46 و عرض
جغرافیایی ?32°35 و ارتفاع 1285 متری از سطح دریا واقع گردیده است. طول
دریاچه زریوار حدود ? کیلومتر و عرض آن حدود ??? کیلومتر است. وسعت تالاب
به دلیل تغییرات حجم آبی در فصول مختلف متغیر و حداکثر عمق آن 12 متر است .
دریاچه زریوار یکی از منحصر به فرد ترین دریاچه های آب شیرین در
جهان بشمار می رود و کلیه شرایط جامع یک تالاب بین المللی را داراست و حتی
مواردی از رفتار و عملکرد برخی از موجودات مشاهده می گردد که تاکنون
مطالعه و یا اعلام نشده است که نیاز به بررسی بیشتر را می طلبد.
حجم تقریبی آب تالاب حدود 30 میلیون متر مکعب برآورد شده است .
محیط تالاب حدود 22،5کیلومتر و میزان متوسط بارندگی 786 میلیمتر در سال
است. رطوبت نسبی برابر 4/58 درصد و متوسط تبخیر سالیانه معادل 1900
میلیمتر گزارش شده است.
دریاچه
زریوار بهعنوان یک واحد اکولوژیکی و یک اکوسیستم آبی در کردستان پدیده ای
بسیار زیبا و نادر می باشد. زریوار با قرار گرفتن در یک دره طولی نسبتاً
وسیعی از دو طرف غرب و شرق با کوههای پوشیده از جنگل احاطه شده است. پوشش
غالب اراضی در این منطقه را جنگل و بیشه زارهای نیمه انبوه تشکیل می دهند
که گونه غالب جنگلی آن بلوط ایرانی بوده و در حالیکه سایر گونه های جنگلی
دیگر مانند گلابی وحشی، زالزالک، بادام در شیبها و نقاط مختلف آن خودنمایی
میکند.
از پوششهای گیاهی دریاچه می توان به گیاهان
شناور چون سراتوفیلیوم، سریوفیلیوم و گونه هایی از گیاهان خاردار و از
گیاهان حاشیه ای میتوان به گونه های نی، هزارنی، بارهنگ آبی، نیلوفر آبی،
علف هفتبند، پیچکها، لویی و بزواش، جگن و نعناع اشاره کرد.
گونه
های بومی: سیاه ماهی خالدار، سیاه ماهی معمولی، عروس ماهی، ماهی گامبوزیا
(در حال حاضر این گونه ها در دریاچه یافت نمی شوند) گونه های غیربومی:
ماهی آمور سفید، کپور آیینهای، کپور معمولی، کپور سرگنده (بیگ هد) و
فیتوفاک اشاره کرد. ضمناً یک گونه مارماهی، 5 گونه فیتوپلانکتون و 17 گونه
زئوپلانکتون شناسایی شده است. در خصوص گونه های وارداتی اخیر توسط سازمان
شیلات و آبزیان می توان به گونه ماهی Gambosia siaaffinhs از خانواده poecilidae و یک گونه میگوی غول پیکر آب شیرین Giant fresh water prown اشاره کرد.
در
حال حاضر بیش از 31 گونه پرنده بومی و مهاجر زندگی می کنند که از این
تعداد تقریباً 14 گونه بومی و مابقی انواع پرندگان مهاجرند. اردک سرحنایی
و سرسبز (Anos platyrhynchos)، اگرتها، بوتیمار بزرگ و کوچک، انواع چنگر، پرستوهای دریایی ،کشیم بزرگ (Podiceps cristafus) و کشیم کوچک (Tachybaptus ruficolis)،
کاکائیها، حواصیل خاکستری، خوتکا، گیلار، و پرندگان شکاری همچون سنقر
تالابی و دلیچه از گونه های با اهمیت و ارزشمند این تالاب محسوب می شوند.
سگ آبی، روباه، خوک وحشی، خرگوش، گراز (Sus scrufa) و نوعی گربه وحشی(Filis catus) است.
لازم
به ذکر است که گونههای یاد شده بالاخص پرندگان، همه? پرندگان تالاب را
شامل نشده بلکه شامل پرندگانی است که بصورت اکثریت بوده و برای افراد قابل
مشاهده و تشخیصاند که این خانوادهها در طبقه بندی تالابها حائز اهمیت
میباشد.